چراغ
يادداشتهاي مهرداد قاسمفر
سه‌شنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۴
روزهای پر و پیمان برای هنرها ی تجسمی در ایران

تا اوایل و حتی اواسط دهه ی هفتاد هنرهای تجسمی در ایران نه تنها حال و روز خوشی نداشت که اصلا گویی وجود نداشت .و این نه تنها به علت انقلاب و جنگ بود بلکه اساسا به این علت بود که مسؤلان وقت، این شاخه از هنر را به لحاظ ایدیولوژیک هم قبول نداشتند ؛البته به استثنای بخش تبلیغاتی اش که حدیث دیگری دارد
اما با تغییر شرایط از نیمه ی دهه ی هفتاد بود که کم کم سر و کله ی نمایشگاههای معتبر به چشم آمد ونیاز نسل جوان به این مقوله ی اساسی از هنر، درهای تازه ای را گشودپیامد این تغییرات و نیز
تدبیر مدیریت وقت در مرکز هنرها ی تجسمی در وزارت ارشاد بود که پای بسیاری از هنرمندان اغلب بی دلیل محذوف ومغضوب به
این مرکز گشوده شد تا بینال های هنری نیز از پس دو ـ سه دهه توقف از نو فرا خوان بدهند.خب این بینال ها با تمام کاستی هایشان به راه افتادند.بینال هایی که بیشتر به نمایشگاه های بزرگی شبیه بودند تا چیزی دیگر...که بگذریم چرا که من قصد نقد آنها را در این نوشته ندارم ـومضا فا اینکه تقریبا همه آنها را در نقدها یم واز همان دهه ی هفتاد تا کنون که اغلب هم در روزنامه ی ایران منتشر شده اند بررسی کرده ام ـ
به هر حال نیمه ی اول امسال با نمایشگاه بسیار خوب نگار گری در موزه هنرها ی معا صر آغاز شد و حا لا با نمایشگاه بسیار مهم دیگری تحت عنوان"جنبش هنر مدرن"ادامه می یابد.این نمایشگاه که همین دیروز افتتاحیه اش بود، در واقع یکصد و هفتاد اثر از آثاری است که در گنجینه ی موزه پس از انقلاب نگهداری شده است از آثار مدر نیستی نقاشان جهان . من به دلیل حرفه ام و از دهه ی
هفتاد به این سو این شانس را داشته ام که از انگشت شمار کسانی باشم که از این گنجینه به طور اختصا صی چند باری دیدن کرده ام
اگرچه از این مجموعه ی نفیس در این سالها، تعدادی و هر بار به بهانه ای نمایش داده شده اما دیدن همه ی آنها یکجا حدیث دیگری است
از دوره های مختلف هم در میان این آثار به تنااوب کارهایی هست.به گمانم برای ما ایرانی ها که کمتر امکان دیدن آثار اوریجینال دنیا برایمان هست،این ابتکار آخر که در واقع به نو عی خداحا فظی سمیع آذر و تیم قبلی وزارت ارشاد محسوب میشود فرصتی فوق العاده است که نباید از دست داد.اما این آثار از کجا باقی مانده اند؟ اینها قریب به اتفاق از کاخهای سلطنتی و منازل سران رژیم گذشته مصادره شدند.اگرچه بی تردید اینها همه ی آنچیزی نیستند که آنها به جای نهادند . بسیاری از این آثار در آن سالهای اول انقلاب به عنوان کارهایی بی ارزش یا خواسته وناخواسته نابود شدند ویا به دست فرصت طلبانی افتادند که در حراجی های دنیا آبشان کردند.یکی از چند مجموعه دار ایرانی ـ که متاسفانه تعدادشان به اندازه انگشتان یک دست هم نیست ـ روزی برایم تعریف میکرد که بسیاری از آثار باارزش خود را در روزهایی خریده است که آنها را مثل بار کاهو روی هم ریخته وبا نخی بسته بودند،آنهم زیر گرمای آفتاب ودر محوطه ی حیاط یکی از کاخها. او می گفت که مسؤل این آثار که به آنها با تحقیر نگاه می کرد از پیشنهادم حتی خوشحال هم شد...و الی آخر.خب سالها از آن روزها گذشته است؛ اما هنوز هم گاه مواردی پیش می آید که همین گنجینه ی به جای مانده هم به نو عی به مخاطره می افتد.دو سال پیش بود که تحت عنوان طرحی به مجلس از سوی همین مسؤلین فعلی مرکز هنرهای تجسمی ـالبته از طریق دولت ـ قرار بود مجوز فروش آین آثار صادر شود؛ حتی کمیسیون فرهنگی مجلس هم این طرح غیر آینده نگرانه را تا یید کرده بود .اما به دلیل فشار مطبو عاتی که خود من بیش از همه در مطبوعات در آن باره نوشتم،موضوع منتفی شد؛ خوشبختانه .به هر حال این نمایشگاه امروز هست و باید بارها آن را دید؛اگر چه ارزش آن بیشتر از جنبه ی تاریخی است اما بی تردید این بخش زیبای تاریخ است و نه زشت آن. اوه راستی تا یادم نرفته بگویم که گرانترین اثر حاضر در این مجموعه عالی اثری است از جکسن پالاک ؛ مبدع شیوه اکشن پینتینگ در هنر امریکا و جهان که خوشبختانه ما صاحب آنیم(همان تابلویی که در ابتدای این یادداشت آورده ام) و در آخرین ارزشگذاری، تا هشتاد میلیون دلار قیمت گذاری شده است
1 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام!! در اين سايت تفکراتم را به وسيله آب و خاک بيان کردم! خوشحال ميشوم نظر شما را بدانم! www.seena.8k.com
سینا نیری