چراغ
يادداشتهاي مهرداد قاسمفر
شنبه، بهمن ۰۸، ۱۳۸۴
سينماي كم بضاعت واهميت رويكرداجتماعي


اين يادداشت در نيمه هاى جشنواره فيلم فجر است كه نوشته مى شود؛ پنج - شش روزى از جشنواره را پشت سر نهاده ايم و چند روزى ديگر تا پايان نمانده است؛ پس به طور نسبى مى توان درباره فضاى عمومى آثارى كه سال آينده سينماهاى كشور را در قبضه خواهند داشت سخن گفت.به خاطر دارم كه در جشنواره هفدهم يعنى سال ۷۷ بود كه فيلمهاى قرمز (جيرانى) و دوزن (ميلانى) موجى از استقبال سينماگران و ايضاً سينمادوستان را بدرقه راه سينماى اجتماعى تازه اى كرد كه داشت كم كم شكل مى گرفت. جريانى كه عليرضا داوودنژاد و البته رخشان بنى اعتماد بر كوره آن دميدند تا تك فيلم هاى شاخصى نيز از راه برسند كه اين عرصه را ارتقاى افزونترى ببخشد؛ از آن جمله اند عروس آتش (سينايى)، سگ كشى (بيضايى)، زير نور ماه (ميركريمى)، نفس عميق (شهبازى) و چندتايى ديگر.سينماى اجتماعى در اين دور تازه، از قلمرو شبه ملودرام هاى دهه شصتى و نيز نيمه نخست دهه هفتاد - پاى به حوزه اى نهاد كه عبور از برخى محدوديت هاى پيشين، صراحت و شهامت در ارائه سوژه ها، نگاه تند و تيز نقادانه و واقعى تر ديدن انسان معاصر ايرانى به ويژه زنان شهرى از مشخصه هاى بارز آن شد.اين فرايند پرشتاب اما، با تغيير و تحولاتى كه در عرصه اقتصاد سينما و كم ميلى مخاطبان به مديوم سينما روى داد، به يكباره ركودى چندساله را در پى داشت؛ به طورى كه دهه هشتاد - صرفنظر از تك فيلم هاى قابل اعتنا و ماندگار - رنگ و بوى ديگرى به خود گرفت. سرريز آثار كم مايه و بى دغدغه كه از هر راه در پى جلب تماشاگر به سالنها بودند پيامد همان چرخش قلمداد شد. آثار كميك و ملودرام هاى «پرساز و سوز»، در دستور كار تهيه كنندگان نگران بازگشت سرمايه قرار گرفت؛ به گونه اى كه جشنواره هاى فيلم فجر اين سالها نيز تنها دلخوش به همان يكى دو فيلم - ارزشمند - درهر دوره خود برگزار شدند.امسال اما جشنواره بيست و چهارم - على رغم انتظار وپيش فرض ها - لحن متفاوتى از خود نشان داد: «سينماى نقاد اجتماعى» دوباره بازگشت نسبى خودرا اعلام كرد؛ بديهى است كه در حد مقدورات اما تا همين حد هم مايه كمى دلگرمى است.فارغ از ارزشگذارى هاى محتوايى و فنى، آثارى چون به نام پدر حاتمى كيا،تقاطع ابوالحسن داوودى، آفسايد پناهى، ستاره هاى جيرانى، چهارشنبه سورى فرهادى، به آهستگى ميرى، هوو از داوودنژاد، كافه ستاره سامان مقدم، يك شب نيكى كريمى، زمستان است رفيع پيتز ، خانه روشن وحيد موساييان، دم صبح حميد رحمانيان و عصر جمعه مونا زندى آثارى هستند كه دستمايه خود را مستقيماً معطوف به مسائل اجتماعى پيرامون خود كرده اند. جشنواره هنوز تمام نشده است و من مطمئن نيستم كه از اين بابت چقدر نصيب اعتلاى سينماى ايران خواهد شد. از طرفى اكران عمومى و گسترده اين آثار و از سوى ديگر ته نشين شدن طعم و لحن اين آثار در متن سينماى كشورمان است كه داورى را آسانتر خواهد كرد؛ با اين همه نمى توان خوشحال نبود كه حال و هواى سينماى ما، سمت گيرى اجتماعى خود را دوباره دارد تقويت مى كند.به ويژه كه ضعف مفرط اين سينما در پرداخت هاى كميك، اكشن و يا حتى ملودرام هاى محكم و موفق - ژانرهاى دشوارترى چون هارور، نوآر و ... كه بماند - راهى ديگر براى سينماى كم بضاعت مابه لحاظ فنى و نوآورى هاى خلاقانه، در رقابت با استانداردهاى جهانى نمى گذارد؛ دست كم تا اطلاع ثانوى.به گمان من، سينماى ما با شرايط پيش گفته، تنها با همين حفظ وجوه هوشمند اجتماعى خويش است كه قادر به ادامه حياتى شرافتمندانه خواهد بود.وجوهى كه اگر حلقه سليقه ها آن را تنگ نكند، مخاطبان انبوه خود را به راحتى به چرخه راكد سينماى ملى تزريق خواهد كرد.تا اين لحظه، نظرخواهى هاى مردمى نيز مؤيد همين ادعا بوده است؛ تا امروز چهارشنبه سورى، تقاطع ،به نام پدر و به آهستگى توانسته اند بيشترين توجه مخاطبان عام جشنواره را جلب كنند و نكته قابل تأمل، نزديكى اين استقبال عمومى با آراى شفاهى نويسندگان و منتقدان سينمايى جشنواره است.قطعاً تا پايان فستيوال ده روزه، اين آرا جابه جا خواهد شد. اما به نظر نمى رسد كه تغييرات معنادارى در اقبال بينندگان به مضامين اجتماعى روى دهد. فراموش نكنيم كه صاحبنام ترين سينماگران ما نيز اغلب با آثار اجتماعى خود جايگاه امروزين خويش را تثبيت كرده اند. فيلم هاى شاخص و ماندگار تاريخ سينماى ايران و فيلمسازانى چون بيضايى، تقوايى، مهرجويى، كيميايى، مخملباف، حاتمى كيا، مجيدى، فرمان آرا، تبريزى، ملاقلى پور، بنى اعتماد و ... همگى از مسير شاخك هاى حساس اجتماعى خويش، نام و آثارشان را از لابيرنت يكصدساله سينماى ايران بركشيده اند.در سر مقاله ويژه نامه ايران براى همين جشنواره كه شنبه گذشته منتشر شد نوشته بودم كه اين جشنواره، نسل سوم سينماى پس از انقلاب را نيز بيش از هميشه در معرض نگاه قرار داده است؛ و اينجا آرزو مى كنم كه استعدادهاى اين نسل، به پشتوانه اى براى سينماى هوشمند ما تبديل شوند و نه سرخوردگانى پناه برده به جريان سهل انگار و روند تحميق تهيه كنندگان كم حوصله هردم فزاينده.
5 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام به مخاطب من....
با چای پنج فيل می شود

عاشق زنی شد که خودش را از چشم پليس

مخفی کرده است

ده دقيقه بعد

بر پوست مرطوبش می توانی دست بکشی

عريان شوی

و به جای نوشيدن چای شيطنت کنی

به خنده از لب هايش دور شوی
............................................
به دیداری دوبار امیدوار

Anonymous ناشناس said...
ممکنه بفرمایید ژانر دشوار چگونه کارکردی دارد ؟! منظور از ژانر اجتماعی - که البته با این عنوان از آن یاد نمی کنید - چیست؟!!

Blogger aamout said...
سلام آقاي قاسمفر. ببخشيد كه دير در اينجا پيغام مي گذارم. بسيار بي علاقه شده ام به اين فضا با اين حال ديدن بعضي وبلاگ ها مثل وبلاگ شما آدم را سر ذوق مي آورند. قربان شما يوسف عليخاني

Anonymous ناشناس said...
Nice site!
[url=http://yniehapc.com/qknw/fyjg.html]My homepage[/url] | [url=http://gmzfbxyu.com/eywx/cbke.html]Cool site[/url]

Anonymous ناشناس said...
Well done!
http://yniehapc.com/qknw/fyjg.html | http://djtblrqw.com/bira/xrnn.html