چراغ
يادداشتهاي مهرداد قاسمفر
شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۴
از معرفت كهن تا سوداگران مد و سرمايه



اول
ششصد سالى طول كشيد تا سنت بودايى ـ هندى، راه به تمدن چينى ـ كنفسيوسى ببرد و هشت قرن بعد بتواند با سنت دائويى مسلط بر فرهنگ چين در آميزد و سرانجام به روشى نو در قرون دوازده و سيزده منتهى شود كه بعدها چن يا ذن خوانده شد. روشى كه هم عزلت گزينى مرتاضانه هندى را منسوخ مى كرد و هم خشك انديشى و تعصبات دائويى چينى را به كنارى مى نهاد. اين نگرش نو كه شيوه اى عملگرايانه براى رسيدن به اشراق، روشن شدگى و اوج معرفت عرفانى بود، بزودى راه به انتهايى ترين سرزمين آسيايى نيز كشيد تا اين بار ژاپن را يكسره دگرگون سازد. همين عرفان ذنيستى بود كه از فرهنگ اساطيرى ژاپن پديده اى سراسر متفاوت خلق كرد و از نقاشى ها و معمارى گرفته تا شعر و نمايش و حتى هنر گل آرايى و باغ هاى جادويى و ده ها و صدها گوشه ديگر از اين جزيره دورافتاده را زير تأثير عميق و ژرف خويش برد.
دوم
يكى از روش هاى عملى فرهنگ ذنيستى، چيزى است كه در غرب به مديتيشن مشهور و معروف است؛ و مديتيشن با اندكى اغماض شكل ديگرى از همان چيزى است كه در فرهنگ عرفانى - اسلامى ايران، به مراقبه يا تعمق و نظاره ژرف عرفا بر نفس و جهان درون خويش اطلاق مى شد و طى آن سالك، مراحل معرفتى را گام به گام از فرش تا عرش طى طريق مى كرد.
نردبانهايى است پنهان در جهان
پايه پايه تا عنان آسمان
هر گره را نردبانى ديگر است
هر روش را آسمانى ديگر است /مثنوى، دفتر پنجم
هدف نهايى «مديتيشن» در تفكر ذنيستى و «مراقبه» در نگرش عرفانى، نهايتاً رسيدن به بامى است كه آرامش جان و جهان سالكان و رهروان را پديدار مى سازد؛ كه اولى آن را روشن شدگى يا بودهى مى گويد و در دومى حل و جذب و ذوب شدگى در سير الى الله خوانده شده است. اگرچه از دو منظر و دو پايه متفاوت يكى به چنان مرتبه اى مى رسد و ديگرى به چنان رفعتى برمى شود، كه خارج از اين سطرهاست و نيازمند نوشتارى دقيق و مطول. فرهنگ عرفانى - ايرانى به دلايل بسيار اما، از مرزهاى جغرافيايى خويش، چندان كه شايسته اش بود فراتر نرفت و به جهانيان عرضه نشد اما آنچه كه در شرق آسيا نضج گرفت و به پختگى رسيد، به تدريج هم در غرب و هم در شرق آوازه اى يافت. به نحوى كه پژواك آن را چند دهه اى است از هر سوى به ويژه در سپهر تمدن باختر زمين مى توان شنيد. اما همچنان كه شيوه تفكر سرمايه دارى ميل غريبى به كالايى كردن فرهنگ دارد، روش هاى در بنيان خويش «معنوى - معرفتى» فوق نيز به زودى در بسته بندى هاى تازه اى و تحت عناوين مختلفى نه تنها در جوامع غربى براى فروش عرضه شد كه بازارهاى عامه پسند سرزمين هاى شرقى و آسيايى را نيز - كه خود مادر آن بوده است - را اشباع كرد!
سوم
به ويژه از جنگ جهانى دوم به اين سو و با بالا گرفتن كار مدرنيته و پيامدهاى غول آساى آن، جوامع غربى علاوه بر موهبت هاى مدرنيسم، با بحران هاى تازه اى نيز مواجه شدند كه از آن جمله است فروريزى آرامش درون و سست پايگى عاطفى و روانى آدم هايى كه گويى سربازان جبهه مدرنيسم در كشاكش سربرآوردن جهان نو و مناسبات بى ترحم سرمايه دارى اش بودند تا چيزى ديگر. در چنين كشاكشى، پديدار شدن بحران هويت فردى و رشد اعتراض هاى اجتماعى به ويژه در ميان نسل جوان پس از دو جنگ ويرانگر، باعث شد كه «نگاه به شرق» به موجى تبديل شود كه سراسر مغرب زمين را به يكباره درنوردد. تأليف و نشر سيل آساى كتب و آثارى كه آرامش را در شيوه هاى كهن شرقى و به خصوص هندى و چينى مى يافت و به نسل جديد پيشنهاد مى كرد، يكى از نتايج اين موج بود. گروه ها و چهره هاى معترض اجتماعى و حتى ستارگان موسيقى پاپ - و از جمله مشهورترين آنها بيتلز و... ـ همگى به نوعى به مبلغان نگرش هاى سنتى شرق دور مبدل شدند. كارگاه ها و كلاس هاى يوگا، ذن، مديتيشن و... به سرعتى حيرت آور در همه كشورهاى اروپايى و آمريكايى از هر گوشه سربرآوردند تا شايد پاسخگوى نياز به آرامش از دست رفته اى باشند كه نسل دهه شصت و هفتاد ميلادى آن را مى طلبيد و نمى يافت! و البته موج سازان و مدسازان سرمايه دارى نيز غافل نبودند ، به نحوى كه به زودى مبلغان اغلب هندى و ژاپنى تبار شاخه هاى تفكر بودايى - ذنيستى با سفرهاى مدام و دعوت هاى بى شمارى روبرو شدند كه نتيجه اش، تبديل شدن اين متوليان معنويت(!) به چيزى درحد مد و يا ستارگانى همسنگ سوپراستارهاى موسيقى پاپ و هاليوود براى آن نسل بود. چهره هايشان بر «تى شرت ها» نقش بست و برنامه هايشان كانال هاى تلويزيونى و برنامه هاى عامه پسند غرب را اشباع كرد. روندى كه هنوز هم و تا اين اواخر در نام ها و چهره هايى چون اشو، ساى بابا، دالايى لاما و... ارائه و ترويج مى شود، و هر يك به طريقى و دليلى در اين ميانه. امواج گسترده مهاجران جوان از اروپا، آمريكا، استراليا و نيوزيلند به سمت خاور دور، آن چنان بود كه اصطلاح مسافران شرق را به آنها اطلاق كردند. جوانانى كه دسته دسته با كوله اى بر دوش و با اميد به كشف آرامش و رهايى ذهن سودايى، خود را به هند و تبت مى رساندند و...
چهارم
اينكه نتيجه آن جريان هاى موسمى و بعضاً پايدار در سرزمين هاى باخترى چه شد، خود دستمايه نوشته اى پژوهشى مى تواند باشد؛ اما آنچه كه امروز در كشورمان و بيشتر در قالب آگهى هاى تبليغاتى هر از گاه شاهديم ، اشكال دست چندم و كم اعتبارى است كه اغلب نه فهمى درست از بنيان هاى مديتيشن و تفكرات ديرپاى خاور دور دارند و نه حتى ريشه هاى اصيل فرهنگ مراقبه «عرفانى - ايرانى» را دريافته اند. در عوض با تمسك به ادعاهاى محيرالعقولى چون آموختن توانايى ذهن خوانى (!) و يا ياد دادن فنون هيپنوتيزم و خود هيپنوتيزم و يا آموزش مدى تيشن در پنج جلسه (!) و... پيش از هرچيز به كاسبى و گاهى كلاهبردارى از چنين بازارى مشغولند. رواج كلاس هاى ريز و درشتى از اين قبيل در سطح جامعه ما، اغلب نه تنها به نتيجه دلخواه مراجعه كنندگانش نخواهد انجاميد بلكه وسيله اى است براى رواج سطحى نگرى و كژآموزى مفاهيمى در اصل عميق كه دست يابى روشمند به آن، خود نيازمند سال ها تفكر و تلاش و صبر و پايدارى است و نه كالايى ارزان، در بازار دست فروشان كاسبكار.
گزارش اصلى اين شماره ايران جمعه در صفحات داخلى به مرورى به همين موضوع اشاره دارد.

مطلب فوق پيش از اين درسرمقاله ايران جمعه شماره بيست و هشتم بهمن به چاپ رسيده است #
8 Comments:
Anonymous ناشناس said...
سلام مهرداد جان . حرف هايت آدم را به تفكر و انديشيدن وا مي دارد ... و اين چيز كمي نيست .

Anonymous ناشناس said...
میام این جا برای این که یاد بگیرم
خسته نباشی آقای قاسم فر

Anonymous ناشناس said...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

Anonymous ناشناس said...
agaha ma kheyli mokhlesim...mokhlese har chi foko hastim....

Anonymous ناشناس said...
سلام! استفاده بردم

Anonymous ناشناس said...
سلام...خوبین؟ تبریک می گم موفقیتتونو توی مطبوعات شهری...موفق باشین...همیشه کاراتوو دنبال می کنم و یاد روزهای خوب همکاریمون در ایران جمعه می یفتم...موفق باشین....

Anonymous ناشناس said...
Well done!
[url=http://uwqgvlve.com/zjxd/nvrq.html]My homepage[/url] | [url=http://pejyfosv.com/yfoc/rmzv.html]Cool site[/url]

Anonymous ناشناس said...
Nice site!
http://uwqgvlve.com/zjxd/nvrq.html | http://rckrubam.com/rjjg/hgnt.html